Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-09@02:41:40 GMT

پدری که به تابوت پسر شهیدش چنگ می‌زد + عکس

تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۱۵۴۰۴

پدری که به تابوت پسر شهیدش چنگ می‌زد + عکس

حبیب احمدزاده ـ نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس ـ در راستای تصاویری که در دوران هشت سال جنگ تحمیلی به ثبت رسانده است، این بار هم تصویر دیگری را به اشتراک گذاشته است که در ادامه داستان این عکس را می‌خوانید.

به گزارش ایسنا، احمدزاده درباره عکس دیگری از قاب های روی دیوارش که با عنوان «چنگ زدن پدری به تابوت پسر شهیدش» معرفی می کند، نوشته است: «این تصویری است که از تشییع پیکر شهید محمد پژگاله در شهر کازرون و در اواسط عملیات کربلای پنج گرفتم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شهری که به علت مهاجرت اجباری، خانواده جنگ‌زده‌ شهید پژگاله در آن ساکن شده و در تمام طول سال‌های تا به شهادت رسیدن، او را چند ماه به چند ماه نمی‌دیدند.

این شهید را به اسم نمی‌شناسید ولی حتما با تداعی یک خاطره خواهید شناخت؛ او گمنامی بود که با شجاعت، قبضه توپ صد و شش را بر لبه رودخانه اروند گذاشت و با دو گلوله از سه گلوله رادار دشمن را در دهانه خلیج فارس نابود کرد.

او فقط از حاج عبدالله ساندویچی شنید که دشمن چنین بلایی بر سر کشتیرانی ایران درمی‌آورد و احساس مسئولیتش چنان بود که بی هیچ خواستی چنین کند و سکوت سرمایه همیشگی زندگیش. او داستان رادار را حتی برای خانواده‌اش تعریف نکرد.

در عملیات کربلای پنج در منطقه پنج ضلعی سنگرم در قرارگاه نوح فقط حدود دویست متر سنگر بی‌حفاظش با یک کانال ساخته عراقی‌ها فاصله داشت. هر روز در اوقات مختلف بدون اجازه و هماهنگی یکی از بچه‌ها را پشت بی‌سیم گذاشته و خود به سبب کمبود دیده‌بان، به بالای دکل رفته و گلوله‌های قبضه‌های مینی کاتیوشایش را هدایت می‌کرد.

دوست تهرانی به نام حسین سلطانی از بچه‌های بسیج تهران دو ماهی بود که همراه و یاورش بود. زیر آتش شدید بمباران هواپیما با موتور که نزدش رسیدم، فقط موتور را انداخته و به درون کانال سنگرش پریدم‌.

ساکت نشسته بود که برگشت و آرام گفت: «حبیب کمرم شکست، حسین هم شهید شد هیچ وقت آهنگ صدایش تا روز مرگم یادم نمی‌رود.»

به سنگر پلیتی‌ام که برگشتم موج انفجار بمب های هواپیما چنان بسان شیرینی پاپیونی در هم‌ پیچیده بودش که هرچه صدا می‌زدم، کوچکترین صدا از بی‌سیم‌چی‌ام شنیده نمی‌شد. به زور و با کمک چند نفر صفحات پلیت را کنار زده و دیدمش که چمباتمه و زانو به بغل، چشم‌ها را بسته و موج گرفته و فقط بلند بلند نفس می‌کشید. همین خرابی باعث شد که دو روز به محمد سر نزنم. غلام به جایش نشسته بود پشت بی سیم، آرام گفت، یک ساعت پیش محمد هم سر یک دو راهی شهید شد. به همین سادگی گفت. درست به همین سادگی. در کازرون پدرش عصر بعد از تشییع در مسجد رفت پشت بلندگو و گفت: «برادرا، فقط یکی تعریف کنه پسرم در جبهه چه می‌کرد که مرخصی نمی آمد؟» شاید این سوال را نه فقط او، بلکه زن جوان محمد نیز داشت.

در ادامه می توانید عکس منتشر شده توسط حبیب احمدزاده را مشاهده کنید:



انتهای پیام 

منبع: ایسنا

کلیدواژه: هفته دفاع مقدس حبیب احمدزاده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۱۵۴۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشیمانی پدری که دختر ۲۱ ساله‌اش را سلاخی کرد

به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، آذر سال گذشته مرد میانسالی به اداره پلیس رفت و از قتل دختر ۲۱ ساله‌اش خبر داد. وی به مأموران گفت: دخترم را با دستان خودم کشتم و حالا می‌خواهم تسلیم شوم.

بیشتر بخوانید: سه همسر کشی فقط در یک روز در مشهد!

وقتی مأموران پلیس به محل حادثه که خانه‌ای حوالی میدان خراسان بود رفتند، با ورود به خانه جسد غرق در خون دختر جوانی به نام شبنم را پیدا کردند که با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و متهم بازداشت و به پلیس آگاهی انتقال داده شد.

متهم در تشریح ماجرا به مأموران گفت: یک سال قبل دخترم از همسرش جدا شد و به خانه من برگشت. مدتی با من و مادرش زندگی می‌کرد تا اینکه چند روز پیش از این حادثه دخترم به یکباره ناپدید شد. من و مادرش هر جا فکرش را می‌کردیم دنبالش گشتیم تا اینکه در کمال ناباوری متوجه شدیم دخترمان چند کوچه پایین‌تر از خانه ما آپارتمانی اجاره کرده و تنها زندگی می‌کند. از آنجا که به موضوع مشکوک بودم او را به طور نامحسوس تحت نظر گرفتم و پی بردم که افراد ناشناسی به خانه‌اش رفت و آمد دارند. نمی‌دانستم باید چه کار کنم. بالاخره تصمیم گرفتم به خانه‌اش بروم و با او صحبت کنم تا علت این کار را برایم توضیح دهد.

حدود ساعت ۱۱ صبح به خانه‌اش رفتم. دخترم گفت که می‌خواهد تنها زندگی کند و راحت باشد. خیلی ناراحت شدم و به او گفتم باید به خانه ما برگردی اما او مقاومت کرد و در مقابلم ایستاد تا جایی که کارمان به بحث و جدل کشید و از عصبانیت به یکباره کنترلم را از دست دادم و با چاقو به جانش افتادم و چند ضربه زدم که روی زمین افتاد. خودم هم آن‌قدر حال بدی داشتم که بی‌اختیار زانوانم سست شد و روی زمین افتادم.

وقتی دخترم را در آن حال دیدم، تمام بدنم می‌لرزید و با خودم می‌گفتم چرا جگرگوشه‌ام را به این روز انداختم. چند ساعتی در آن وضعیت بودم تا اینکه وقتی دیدم دخترم دیگر نفس نمی‌کشد، تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم. باور کنید در یک لحظه آن‌قدر عصبانی شدم که به عواقب کارم فکر نکردم و حالا به شدت پشیمانم.

پس از آن پزشکی قانونی با معاینه جسد در گزارشی علت مرگ را خونریزی داخلی به خاطر پارگی اندام‌های شکم و پهلو با جسم برنده اعلام کرد. با اعتراف صریح متهم و گزارش پزشکی قانونی، وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پرونده پس از تکمیل برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در این میان مادر مقتول به‌عنوان ولی دم با حضور در دادسرا عنوان کرد که شکایتی از همسرش ندارد و رضایت بی‌قید و شرط خود را اعلام کرد. به این ترتیب با اعلام رضایت اولیای دم، متهم به زودی از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه می‌ایستد.

منبع: روزنامه ایران

انتهای پیام/

کد خبر: 1229762 برچسب‌ها اخبار حوادث

دیگر خبرها

  • پدری که از فرصت‌های روزمره استفاده می کرد تا از حقایق عالم بگوید
  • مادر شهیدان «جوینی» به فرزندان شهیدش پیوست
  • کمک فوری برای زنده ماندن پدر سرطانی و کمک به دختر یتیم
  • جراحی زیر نور ماه، خواب در تابوت و تاراجِ شأن انسان/اینجا رفح است
  • «باگ» در جایزه آکادمی دانشجویی اسکار/ پدری که از حشره می‌ترسد
  • پشیمانی پدری که دختر ۲۱ ساله‌اش را سلاخی کرد
  • مادری که ۲۲ سال است هر پنجشنبه به مزار پسر شهیدش می‌رود + فیلم
  • آیا خواهر و برادر ناتنی ارث می‌برند؟
  • فیلم/ وداع جانسوز مادر فلسطینی با نوزاد شهیدش
  • روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری